به گزارش همشهری، ساعت 14:56چهارشنبه 30خردادماه فردی با پلیس تماس گرفت و مدعی شد افراد ناشناسی پدر و مادرش را به قتل رساندهاند.
پس از این تماس مأموران کلانتری 128تهراننو خود راهی محل حادثه که خانهای قدیمی در خیابان دماوند بود شدند و با پیکر خونین زنی 48ساله و مردی 56ساله در طبقه دوم روبهرو شدند. ماجرا به قاضی مرادی، بازپرس ویژه قتل تهران گزارش و با حضور او در محل تحقیقات برای کشف راز جنایت شروع شد.
بررسیها حکایت از این داشت که زوج میانسال هدف اصابت گلوله قرار گرفتهاند. زن در دم جان باخته اما شوهرش هنوز زنده بود. وی توسط اورژانس به بیمارستان منتقل شد و جسد زن نیز به پزشکی قانونی انتقال یافت.
این اما تمام ماجرا نبود، چرا که پسر دیگر خانواده نیز بر اثر اصابت گلوله به سرش زخمی شده بود. پسر بزرگ خانواده هم از ناحیه دست زخمی شده که وقتی در برابر کارآگاهان قرار گرفت، ماجرای حادثه را اینطور تعریف کرد: داخل خانه به همراه پدر و مادرم بودم که ناگهان 3نفر درحالیکه صورتشان را با نقاب پوشانده بودند وارد خانه شدند.
آنها به سمت پدر و مادرم شلیک کردند. من شوکه شده بودم و نمیدانستم باید چه کنم. مردان نقابدار پس از قتل، مرا تهدید به مرگ کرده و گفتند باید برادرت را به قتل برسانی. به همین دلیل اسلحهای به من دادند و منتظر ماندند تا برادرم کوچکم برسد.
وقتی او از همه جا بیخبر وارد خانه شد به سمت راه پلهها رفتیم و من از ترس جانم مجبور شدم به سمت برادرم شلیک کنم. گلوله کمانه و به سر برادرم برخورد کرد. او به سرعت خودش را به طبقه دوم رساند و در خانه را از داخل قفل کرد و پس از آن 3مرد نقابدار با قمه به من حمله کردند و ضرباتی به هر دو دستم زدند و از خانه گریختند.
اظهارات پسر بزرگ خانواده در حالی بیان میشد که برادر او مدعی بود هیچکس را در خانه ندیده و هنگامی که روی پلهها بوده برادرش از پشت سر به او شلیک کرده است.
- افشای راز جنایت
اظهارات پسر بزرگ خانواده عجیب بهنظر میرسید و احتمال داشت که قتل از سوی او رخ داده و همه داستانی که درخصوص 3مرد نقابدار و مسلح بازگو کرده، صحنهسازی بوده باشد. از سوی دیگر مشخص شد که جراحت دستان او بر اثر اصابت ضربات چاقو یا قمه نیست و وی در درگیری صدمه دیده است. به همین دلیل با دستور قاضی جنایی این پسر 32ساله بازداشت شد تا اینکه صبح پنجشنبه از بیمارستان خبر رسید که پدر خانواده نیز بهدلیل شدت جراحات جانش را از دست داده است.
بازجویی از تنها مظنون دستگیرشده ادامه داشت تا اینکه وی ساعت 17پنجشنبه قفل سکوت را شکست و به قتل پدر و مادرش و زخمی کردن برادرش اقرار کرد. او گفت بهدلیل اعتیادش از مدتها قبل با پدرش درگیری داشته تا اینکه روز حادثه بهشدت عصبانی شده و با شلیک گلوله جان پدرو مادرش را گرفته است.
به گفته سرهنگ حمید مکرم، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی، در تحقیقات انجامشده مشخص شد که متهم پرونده در زمینه وصول چکهای بلامحل از صاحبان آنها فعالیت داشته و شرخر بوده و از اسلحه کمری غیرمجازی که در اختیار داشته برای تهدید افراد استفاده میکرده است. با کشف حقیقت، متهم در اختیار اداره آگاهی قرار گرفت و تحقیقات تکمیلی در این پرونده ادامه دارد.
- نصیحتی که بوی خون میداد
متهم دیروز برای تحقیقات قضایی به شعبه دوم دادسرای جنایی تهران منتقل شد و گفت پشیمان است و در یک لحظه از خود بیخود شده و دست به این جنایت زده است. گفتوگوی خبرنگار همشهری با او را بخوانید.
- چه اتفاقی رخ داد که دست به قتل پدر و مادرت زدی؟
اعتیاد به موادمخدر زندگیام را تباه کرد. تا جایی که 4سال پیش همسرم طلاق گرفت و به همراه دخترم مرا ترک کردند. پس از آن به خانه پدریام برگشتم و در این مدت سعی کردم مواد را ترک کنم اما نشد.
- از روز حادثه بگو.
تازه از خواب بیدار شده بودم. موبایلم را برداشتم و وقتی اینستاگرام را باز کردم دیدم پدرم در دایرکت پیامی برای من فرستاده است. باز هم نصیحتهای همیشگیاش را تکرار کرده بود اما این بار با لحن تند. او نوشته بود که «دیگر خستهام کردی. بهتر است از اینجا بروی چون ممکن است بلایی سرت بیاورم.
هرچه میگویم حرفم را گوش نمیدهی و حاضر نیستی مواد را کنار بگذاری و...» پیامش را که خواندم عصبی شدم. اول صبحی حالم بد شد و موبایلم را به گوشهای پرت کردم. بعد تصمیم گرفتم برای اینکه آرامتر شوم مواد مصرف کنم. به حیاط خانه رفتم. همیشه بساطم در پارکینگ بود و معمولا شیره تریاک میکشیدم.
در آنجا مشغول مصرف بودم که پدرم رسید. البته پیش از آن قرصی مصرف کردم که دوستم به من داده بود و فکر میکنم قرص روانگردان بود. پدرم وقتی مرا در آن وضع دید عصبی شد و فریاد زد که باز بوی مواد راه انداختی. با پا زد زیر وسایل استعمال مواد و همه را به سمت حیاط پرت کرد.
من که اول صبحی قرص خورده و مواد کشیده بودم از این رفتار او عصبی شدم. با این حال اهمیتی ندادم و به داخل خانه رفتم تا استراحت کنم. پدرم هم پشت سر من وارد شد و باز شروع کرد به غرغر کردن. یک دفعه یاد اسلحهای افتادم که 2ماه پیش از دوستم گرفته و زیر مبل گذاشته بودم.
آن را برداشتم و روی سرم گذاشتم. پدرم با دیدن این صحنه گفت آرام باش، بعد گفت چرا چشمانت قرمز است. به سمتم آمد و خواست اسلحه را از من بگیرد اما نتوانست. بیشتر عصبی شدم و وقتی پدرم پشتش را به من کرد گلولهای به سمتش شلیک کردم. او دسته مبل را گرفت و ناگهان روی زمین افتاد.
- اگر با پدرت دعوا داشتی چرا مادرت را به قتل رساندی؟
وقتی پدرم افتاد صدای جیغ مادرم را از داخل آشپزخانه شنیدم. پیش او رفتم و گلولهای به سمتش شلیک کردم. نمیدانم چرا این کار را کردم.
- برادرت خانه نبود؟
موقع حادثه نبود. درست وقتی که میخواستم وسایلم را جمع کنم رسید. من به سرعت ساکم را برداشتم و به سمت حیاط رفتم. راستش 2سالی میشد که با برادرم حرف نمیزدم. به جز او برادر دیگری هم دارم که خانه نبود. او مرا دید اما توجهی نکرد. روی راه پلهها بود که یک تیر به سمتش شلیک کردم و گلوله کمانه کرد و به پشت سرش خورد. بعد از ترسش دوید داخل خانه و در را قفل کرد. من شیشه را شکستم و وارد خانه شدم. با برادرم گلاویز شدیم و او گفت: «من برادرتم، خواهش میکنم نزن.» همین شد که اسلحه را انداختم و تازه بهخودم آمدم و دیدم که چه کردهام. من به پلیس زنگ زدم و برادرم به اورژانس.
- چرا وقتی پلیس رسید صحنهسازی کردی و داستان خیالی بافتی؟
به برادرم گفتم میترسم او اما حرفی نزد. اسلحه را در حیاط داخل گونی خاک اره پنهان کردم و گفتم برای پلیس داستانسرایی میکنم چون من تا به حال پایم به زندان باز نشده بود و میترسیدم. اما نمیدانستم خیلی زود لو میروم.
- اسلحه را از کجا آوردی؟
2ماه پیش 2کیلو تریاک را برای دوستم جابهجا کردم و او برای تشکر کلت کمریاش را بهعنوان یادگاری به من داد. اما فکرش را نمیکردم که از اسلحه برای کشتن پدر و مادرم استفاده کنم. برای 2نفری که زحمت زیادی برای بزرگ کردن من کشیدند اما موادمخدر زندگیام را تباه کرد تا جایی که دستانم به خون عزیزانم آلوده شد و حالا من مانده ام با یک عمر پشیمانی.
نظر شما